واجب فراموش شده

احیای امر به معروف و نهی از منکر بین مؤمنین

واجب فراموش شده

احیای امر به معروف و نهی از منکر بین مؤمنین

واجب فراموش شده

طلبه‌ای که دوست دارد واجب فراموش شده، دیگر فراموش شده نماند!!!

هدف وبلاگ: ارائه جزوات و محصولات فرهنگی
(پوستر، بروشور، کارت، کلیپ صوتی و ....)
در زمینه امر به معروف و نهی از منکر

ehya.blog@gmail.com
شماره تماس: 09191234351
**********************************
تأثیر امر و نهى زبانى - اگر انجام گیرد - از تأثیر مشت پولادین حکومتها بیشتر است.
من چند سال است که گفته‏ ام امر به معروف و نهى از منکر ...
تجربه کنید. منکرى را که دیدید، با زبان تذکّر دهید.
اصلاً لازم هم نیست زبان گزنده باشد و یا شما براى رفع آن منکر، سخنرانى بکنید. یک کلمه بگویید: آقا! خانم! برادر! این منکر است.
شما بگویید، نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کى مى‏تواند منکر را ادامه دهد؟
... بعضى گفته‏ اند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من مى‏ گویم احتمال تأثیر همه جا قطعى است ...
براى مردم، حرف اثر دارد.
امام خامنه ای

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۶ مطلب با موضوع «تجربیات» ثبت شده است

۲۸
مهر

تابلوی امر به معروف

دریافت
عنوان: تابلوی امر به معروف
حجم: 11 مگابایت
 

 

دوستان

می‌توانید این بنر بالا را (با درج نام مجموعه خود در قسمت مهیا شده در پایین بنر) برای مسجد یا هیئت و مجموعه خود چاپ کنید.

این تابلو با ابعاد 160 در 120 سانتی‌متر از 6 قسمت به اندازه برگه A4 تشکیل شده.

برای نمونه می‌توانید برگه‌های آماده زیر را چاپ و استفاده نمایی:

 

 

التماس دعا

۱۶
آبان

طرح موفق امر به معروف کتبی

دریافت
حجم: 961 کیلوبایت
طرح موفق امر به معروف کتبی

دریافت
حجم: 950 کیلوبایت
طرح موفق امر به معروف کتبی

دریافت
حجم: 763 کیلوبایت
طرح موفق امر به معروف کتبی

دریافت
حجم: 834 کیلوبایت
طرح موفق امر به معروف کتبی

دریافت
حجم: 1.18 مگابایت

 

این مجموعه از

1.کارت 2.کلیپس روسری و 3.پاکت

تشکیل شده که توسط خوهران به خانم‌های با حجاب نامناسب به عنوان هدیه داده می‌شود.

 

خاطره:

داشتم تو پیاده رو راه می‌رفتم. مردم از هیئات به خانه‌هایشان برمی‌گشتند. از روبرویم دو خانم با حجاب نامناسب به همراه یک بچه به سمت من می‌آمدند.

تا بهشون رسیدم سلامی دادم و دو تا از این کارت‌ها بهشون دادم.

گفتند «چیه؟»

گفتم: «یه هدیه است از طرف من!»

باز دوباره پرسیدن «برای چیه؟»

گفتم توش یه نامه است در مورد حجاب!

یه دفعه اون بچه که همراهشون بود سریع برگشت و به اون دو خانم گفت: «حجابتون رو درست کنید»

همه خندمون گرفته بود و گفتم: «ماشاء الله به این بچه»...

با خنده از هم خداحافظی کردیم و اون‌ها هم شروع کردن به درست کردن حجابشون...

۲۸
بهمن

یکی از رفقای ما تعریف می‌کرد: یک بار که با رفقا می‌خواستیم با اتوبوس بریم مشهد، گفتیم چند تا فیلم ارزشی بخریم و بریم صلواتی بدیم به راننده‌ اتوبوس‌ها تا شاید به جای فیلم‌های بی‌ارزش، فیلم ارزشی بگذارند!!

اتفاقا راننده‌ها هم خیلی استقبال کردند و حتی سر گرفتن فیلم‌ها از هم سبقت می‌گرفتند. اتفاقا همون اتوبوس هم از همون فیلم‌ها گذاشت.

****

رفقا، امر به معروف فقط به گفتن نیست. باید از این کارها هم کرد. هم ایجابی است، هم تأثیر گذار.

اصلا یک روز رفقای احیاگر امر به معروف،  رزم احیای اتوبوس‌های بین شهری با فیلم‌های ارزشی بگذارند.

اول بریم دنبال بانی مالی. بعد یه سری مجموعه فیلم ارزشی زیبا گلچین کنیم و بعد هر که دارد هوس کرب و بلا بـــسم الله ...

الحمدلله به برگت چندین سال برگزاری جشنواره عمار هم آرشیو خوبی در دسترس هست.

***

اگه همین کار سنت حسنه‌ای شود و هر سال، در چند شهرستان بزرگ، توسط گروه‌های مختلف انجام شود:

  • هم اتوبوس‌ها و سفرهای کل کشور پاک می‌شوند.
  • هم محصولات ارزشی فروش می‌روند.
  • هم مردم (مسافران و راننده‌ها) این فیلم‌ها را می‌بینند.
۲۸
بهمن

به نام خدا.

یکی دو سالی بود که دانشگاه می رفتم، و یکی دو ماهی بود که ویترین اون اسباب بازی فروشی توجهم را جلب کرده بود. تقریبا هر روز از جلوی اون اسباب بازی فروشی رد می شدم، چون توی راه دانشگاه تا خوابگاه بود. بعضی وقت ها خیلی حواسم نبود، ولی گاهی که حواسم جمع بود ویترینش را دیده بودم. ویترینی از اسباب بازی های مختلف، و البته یک عروسک باربی که در میانه ی جمع اسباب بازی ها توی ذوق می زد. عروسکی خوش ساخت از یک دختر که پارچه چندانی خرج لباسش نکرده بودند. نامش باربی «پری دریایی» بود، و لذا قاعدتاً باید با دریا و شنا و پری تناسبی داشته باشد دیگر! . عروسک روی مخم تاب می خورد و هروقت رد می شدم رژه ای روی اعصابم می رفت. شبی دیدم بچه ای به چه حسرت و دقتی ویترین مغازه را دید می زند و با نگاهش دنبال اسباب بازی ها می گردد. صحنه برای خودم سنگین بود. خیلی نمی تونم فضایی که رویم اثر گذاشت را تصویر کنم. توضیح بیش از حد هم، افاضه ی اضافه می شود و روده درازی الکی. خلاصه این که مدلِ کفِ غرب (بلکه نزدیک به کف حمامشان!) در ویترین مغازه سر کوچه ی ما، جلوی بچه ایرانی خودنمایی می کرد و خیلی خرامان و علنی، مشغول عادت سازی و عادی سازی و تولید هنجار و هزار تعبیر علمی زهرماری دیگر می کرد، در حالی که مغازه دارِ خودمان با تلاشش به این کار کمک کرده بود، والدین خودمان قرار بود پولش را بدهند، بازاری و تولیدی و توزیعی و همه دیگران هم دست در دست هم داده بودند به مهر، تا فرهنگ فرزند خودشان زمین بخورد....

۲۰
مرداد

چند توصیه و یادآوری:

  • تا زمانی که با لحن و جمله آرام‌تر و خفیف‌تر به مقصود می‌رسیم، نباید از جمله تندتر استفاده کنیم.
  • باید با گناه مشکل داشته باشیم نه با گناهکار مسلمان و مومن. 
  • گناهکار ممکن است از ما بهتر باشد و نزد خدا محبوبتر، خود را از او بالاتر نبین!
  • در صورت امکان طوری با او صحبت کرد که در اثر امر و نهی دچار لجبازی نشود. مشخص است این مطلوب بین موارد همجنس(مثلاً همسر خانم) امکان پذیر است.

ترک امر به معروف و نهی از منکر:

  • (برادر به برادر یا خواهر به خواهر:) سلام. شما که مسلمان هستی و با خدا انس داری، حواست هست که یکی از واجبهای خدا رو فراموش کردیم؟ میدونی امربه معروف و نهی ازمنکر واجبه؟ مثلاً شما به افرادی که با وضع ظاهری نامناسب میان بیرون، یا اونایی که کارهای زشت انجام میدن، تذکر لسانی میدی؟ میدونی به استناد آیات و روایات و فتوای تمام مراجع، این کار (امر به معروف و نهی از منکر زبانی) بهت واجبه؟ فقط تذکر محترمانه و مؤدبانه.   بگو و عبور کن.

بد حجابی:

  • خانم محترم حجابتون را رعایت کنید.
  • خانم محترم حجاب واجب است. رعایت کنید.
  • خانم این حجاب در شأن شما نیست، مراعات کنید.
  • خانم محترم حجابتون خوب نیست، رعایت کنید.
  • باور کنید خدا مشتاق است که به او برگردید و از این پوشش/موسیقی حرام/نگاه حرام/.... دست بردارید.
  • خانم مگه حجاب دستور خدا نیست؟؟
  • خانم چرا حجابتون رو درست نمی کنید؟
  • عزیز پوشش شما اصلا مناسب نیست(هم جنس)
  • خانم حواستون نبوده روسریتون خیلی اومده عقب.
  • خانم این حجاب شما نه در شان یک زن مسلمونه و نه در شان یک زن ایرانی.
  • ببخشید قصد ندارم نظرم رو تحمیل کنم. فقط چون خدا خواسته همدیگه رو از کار ناشایست نهی کنیم میگم خدمتتون.اگر شما هم چیز بدی در من می‌بینید، بایدتذکربدید. نوع پوششتون خدا پسندانه نیست!
  • یعنی واقعا نگاه این آقا رو ندیدین؟ دوست دارین اینطور نگاهتون کنن؟ (هم جنس)
  • خوشتون میاد مردای غریبه اینطوری زل بزنن به بدنتون؟ (هم جنس)
  • خانم اینجا خیابونه، مجلس عروسی نیست‌ها!
  • خانم اگر حجابتون رو بهتر رعایت کنید، قطعا خدا از شما راضی‌تر می‌شود.
  • سلام خانم، به چیزی میگم ناراحت نشیا. چون دوستت دارم میگم: میدونی این طرز پوششت رو خدا دوست نداره؟ به نظرت ما حق داریم با آزادی خودمون دیگران رو اسیر کنیم و آزادیشون رو سلب کنیم؟ عزیز دلم، میدونی این کار شما باعث میشه چندین نفر به گناههای مختلف آلوده بشن؟ نکن فدات بشم. نکن. صحیح نیست. (هم جنس)
  • (به طور غیر مستقیم وقتی موبایلمان را روی گوشمان قرار دادیم و داریم با موبایل صحبت می‌کنیم و از کنارمان خانم بدحجابی عبور می‌کند با صدای رسا بگوییم:) بله، حجاب واجب است. دستور خداست و ...

هر برخورد و پاسخی که داده شود (مثل چشم یا به توچه یا بی توجهی بدون هیچ توجهی به راه خود ادامه می‌دهیم. گاهی هم اگر سوال مختصر و مودبانه ای پرسیدند، اگر جای پاسخ دهی بود، می‌توان گفت:  با این کارتان آزادی دیگران را صلب می کنید، این کار برای خودتان و من و دیگران ضرر دارد... ولی در اغلب موارد باید به راه خود ادامه داد و تاکید آقا هم بر همین امر می‌باشد.

بد حجاب همراه با شوهر یا مرد دیگر:

  • آقا سلام،  به خانمتون بگید حجابشون را رعایت کنند.
  • آقا سلام، ببخشید وقتتون رو میگیرم، حمل به بی ادبی نشه،چون پیغمبر گفته بگو میگم، حجاب خانومتون رو خدا راضی نیست.
  • ببخشید آقا، سلام ....    به خانمتون بگید حجابشون را رعایت کنند چنین حجابی در شأن شما و ایشون نیست.

موسیقی(تاکسی):

  • سلام آقا آهنگ را خاموش کنید.
  • آقا مردونش رو ندارید؟
  • سلام داداش خوبی؟  ضبطو خاموش کن.
  • آقا، این آهنگ براتون ضرر داره، خاموشش کنید.
  • سلام داداش جان، میدونی موسیقی حلال و حرام داره؟ میدونی موسیقی حرام چقدر برای جسم و روح آدم ضرر داره؟ نکن عزیزم. همه دلایل حرام بودنش رو نمیدونم ولی هم علم به برخی مضرّاتش پی برده ؛ هم وقتی خدا میگه بده ،حتماً و قطعاً بده. این کار شما اشتباهه. من دوستت دارم که میگم. خیرت رو میخوام. خدا گفته مؤمن ها به هم تذکر بدن. یاعلی(ع)

می پرسه چرا؟ (باید از قبل رو جوابها کار کرده باشیم)

مثلا:  ما همه ضرر ها را ابتدا متوجه نمی شویم، مثل سرطان! ضرر این آهنگ هم بعداً مشخص می شه. همین که بدانیم خدا گفته ضرر داره باید ما هم گوش نکنیم.

طلای در بدن مردان:

  • سلام آقا ، شما میدونید پوشیدن طلا برای مردم حرام است؟
    • خیر    :به نظر مراجع این کار حرام است. پس دیگر استفاده نکنید..
    • بله     :شما که میدانید پس نباید از آن استفاده کنید و با حکم الهی مخالفت کنید. پس دیگر استفاده نکنید.

هر منکر دیگری

  • سلام ، میدونی این کاری که داری انجام میدی گناهه؟ میدونی این کار، باعث خیلی از گناه های بزرگتر میشه؟ نکن عزیزم. این کار شما اشتباهه. من دوستت دارم که میگم. خیرت رو میخوام. خدا گفته مؤمن ها به هم تذکر بدن. (هم جنس)

    ((البته گاهی یک جمله از جملات بالا هم مقصود را حاصل می‌کند. لازم هم نیست سخنرانی کنید.))

     

     

در خانواده و دوستان:

  • با توجه به نوع دوستی و آشنایی راههای مختلفی داره، که  میتونه با یک نامه باشه، یا گفتگوی دوستانه که در آن این مساله هم تذکر داده بشه، معمولاً افراد وقتی با تذکر دادن از سد نفس خود می گذرند، می توانند بگردند که الآن چه باید بگویند.

اساتید دانشگاه و افراد دارای احترام:

  • مرحله اول دادن نامه مخفیانه  دوم  سپردن به افراد پیشکسوت مثل  استادی دیگر یا مسئول نهاد   سوم  حراست و راهکارهای قانونی.

 

۲۵
تیر

یک روز شنیدم که یکی از خدمتکاران منزل آقا را به خاطر خلافی که کرده بود به زندان برده اند.

روزی خواهرم درباره او سؤالی از من پرسید.گفتم دیگر نیست و این جوری پیش آمده.تا آمدم بگویم،آقا گفتند:«غیبت است»

گفتم آخر کار ایشان علنی بوده والآن هم زندان است.

آقا گفتند:«نه او یک کاری کرده و وظیفه آنها هم این بوده که زندانش بکنند،ولی شما نباید آبرویشان را جای دیگری ببرید».

برداشتهایی از سیره امام خمینی؛ج۱ص۵۹

۲۵
تیر

باسمه تعالی

سن:                                          جنسیت:                                  میزان تحصیلات:

 

  1. به نظر شما کدام یک از موارد زیر تاثیر بیشتری در وضعیت بدپوششی در کشور دارند؟     (5 اولویت اول را به ترتیب شماره‌گذاری کنید)
  1. اهمال والدین در تربیت فرزندان
  2. اهمال سازمان‌های متولی تربیت (مثل آموزش و پرورش و صدا و سیما و ...)
  3. برنامه های صدا و سیما
  4. تئاتر و سینما
  5. بی برنامگی مسئولین فرهنگی
  6. برنامه های ماهواره ای
  7. عملکرد ضعیف ارگان های امنیتی و نظارتی
  8. ترک امر به معروف و نهی از منکر توسط مردم
  9. عدم ارائه الگوهای مناسب و به روز مد و لباس اسلامی ایرانی
  10. فضای فرهنگی نامناسب دانشگاه ها
  11. دیگر موارد را ذکر نمایید.

 

  1. مراحل اصلاح وضعیت پوشش در جامعه به ترتیب اولویت کدام است؟ (5 اولویت اول را به ترتیب شماره‌گذاری کنید)
  1. اصلاح برنامه های صدا و سیما
  2. جمع آوری ماهواره ها
  3. جمع آوری مانکن ها و افراد بزهکار از سطح جامعه
  4. امر به معروف و نهی از منکر توسط مردم
  5. ارائه فراوان و ارزان قیمت الگوهای زیبا و اسلامی
  6. اجرای قانون بر زمین مانده امر به معروف و نهی از منکر توسط دولت
  7. مقابله با ساخت و پخش فیلم های سینمایی مخالف شئون اسلامی
  8. تولید فیلم‌های مستند با موضوع پیامدهای بدحجابی در زندگی
  9. دیگر راهکارها را نام ببرید

 

  1. در مواجهه با یک خانم جوان بسیار بد حجاب اولین احساسی که از وی در ذهن شما تداعی می شود؟
  1. احساس خاصی ندارم، بالاخره در هر جامعه ای افراد خراب هم وجود دارند.
  2. احساس ترحم از اینکه یک دختر مسلمان شیعه اینگونه انگشت نما شده است.
  3. احساس تاسف از اینکه فضای جامعه از آموزه های اسلامی دور شده است.
  4. احساس خشم و عصبانیت از اینکه چرا مسئولین فرهنگی و امنیتی کاری نمی کنند.
  5. احساس تنفر از اینکه در جامعه اسلامی ما چنین افراد بی حیایی وجود دارند.
  6. احساس ناامنی از اینکه وجود چنین افرادی موجب ناامن شدن جامعه می شود.
  7. احساس ترس از اینکه نوامیس خود ما در معرض الگو گرفتن از چنین افرادی می شوند.
  8. احساس تکلیف و مسئولیت، چون خدا خواسته نسبت به یکدیگر بی اعتنا نباشیم.

احتمال اصلاح این فرد چه قدر است؟ زیاد کم صفر 

 

  1. نظر شما در مورد افراد بدحجابی که اهل عبادت هم هستند(اهل نماز و روزه و نذری دادن و زیارت کردن) چیست؟
  1. افراد بی‌خیال که هم خدا را می خواهند هم دنیا را و اصلاح نشدنی اند.
  2. افراد معتقدی که دین را خوب نمی شناسند و با آموزش قابل تغییرند.
  3. افراد غافلی هستند که شرایط جامعه آنها را اینگونه بار آورده و با تغییر شرایط اصلاح می شوند.
  4. افراد دنیاپرستی هستند که دین را آنگونه که متناسب میلشان است تفسیر می کنند و غیر قابل تغییرند.

احتمال اصلاح این فرد چه قدر است؟ زیاد کم صفر 

 

  1. افراد متدین چه وظیفه ای در قبال شیوع بد حجابی در جامعه اسلامی دارند.
  1. گوشزد کردن با اخم یا بی اعتنایی
  2. گفتن غلط بودن کار و وجوب حجاب
  3. بی تفاوتی و قطع رابطه با گناهکار
  4. ورود حکومت تنها راه است.
  5. در مواردی که هنوز قبح آن ریخته نشده، تذکر دهند.
  6. با تهاجم فرهنگی و وسایل ارتباطی امروز، شیوع بدحجابی اجتناب ناپذیر است.

 

  1. اگر در بین نزدیکان درجه یک شما فردی بدحجاب باشد برخورد شما چیست؟
  1. قطع رابطه
  2. تذکر جدی دادن و کم کردن رابطه
  3. با ملاطفت و به تدریج، وجوب حجاب را به وی گوشزد می کنم.
  4. ترجیح می دهم هیچ عکس العملی نشان ندهم تا خودش آزادانه انتخاب نماید.

 

  1. به نظر شما تأثیر تذکر لسانی صحیح در حوزه بدحجابی چیست؟
  1. با توجه به شیوع بدحجابی، تذکر لسانی هر چقدر هم درست گفته شود عملا هیچ اثری ندارد.
  2. مانع از ریخته شدن قبح بدحجابی می‌شود.
  3. اصلاح تدریجی بدحجابی
  4. فهمیدن واجب بودن حجاب
  5. مردم جو جامعه را برعلیه بدحجابی می‌بینند.
  6. آمران و ناهیان دلگرم می‌شوند.

 

با تشکر از اینکه وقت گذاشتید و با دقت به سؤالات پاسخ دادید. ضمنا فراموش نکنیم که «گناهکار فقط بدحجاب نیست».

و دلیل انتخاب موضوع بدحجابی، مبتلابه‌تر بودن سؤالات و دقیق‌تر شدن پاسخ‌ها بود.

۰۵
ارديبهشت

به نقل از سایت جنبش حیا

تو مترو با خانمی روبروی هم ایستاده بودند

حتی اگر موازی شان هم می ایستادم چیزی که گوشه چشمم را می آزرد نشان می داد که وضع خراب است

برای همین پشتم را بهشان کردم که هیچ شعاع نوری از آنها به چشمم منعکس نشود

اما اشتباه می کردم

حتی اگر من سرم را در برف کنم و نخواهم کثافت ها و فساد های جامعه ام را ببینم انعکاسش کورم خواهد کرد

همین که برگشتم دیدم چند مرد، با وقاحت تمام دارند با لب و لوچه آویزان به آن منظره کثیف نگاه می کنند

حالم بد شد

بیشتر از خودم

که چرا به جای حل کردن این مشکل با یک تدکر نرم و گرم و مهربان، صورت مسئله را پاک کردم

مدتی بود به دلیل راه دادن شیطان لعین به سرسرای فکرم ، به آقایانی که همراه همسر بی حجابشان به خودفروشی و تفاخر می پرداختند چیزی نمی گفتم!

علتش هم همان وسوسه هایی بود که می دانید

چون با دوستانم که حرف می زدیم فهمیدیم شیطان به همه ما یک چیز می گوید. حرفش یکی است

احتمال اثر ندارد! مسخره ات می کنند! سرت داد می زنند! باشد دفعه بعد! دیگه دیر شد! و....

اما اخیرا این ملعون یک حرف دیگر هم می زد!!!

آن هم این بود :  مطمئنی؟؟! تو که درست ندیدی!!

در حالی که متوجه خراب بودن وضع می شدم تلقین می کرد که تو ندیدی! رد شو و برو...

بگذریم!

برگشتم و از پشت دست روی شانه هایش گذاشتم و برش گرداندم سمت خودم

استیل مهربانی بود....

باهاش دست دادم و با تعجب گفتم:

آقا من یه لحظه نگاه کردم دیدم حواس همه به همسر شماست!

شما که خوشتون نمیاد از این وضعیت!؟؟

اونم با تعجب گفت: نه!

گفتم: جسارت نشه از روی برادری میگم...

گفت: قربونت داداش...

اما هنوز یه کم گنگ بود که خب الان باید چیکار کنم!؟

از قطار بپرم پایین!؟ برم بزنم زیر گوش آقایان حاضر در مترو؟!

دو زاریم افتاد....

گفتم: فکر کنم اگر بگید خانومتون حجابشون رو درست کنند مشکل حل بشه

اونم سریع برگشت به خانومش یه چیزری گفت و خانومش هم سریع یه تغییراتی داد

بعد دستم رو که هنوز تو دستش بود محکم فشار داد و خیییلیییی گرم تشکر کرد!

احساس کردم فهمیده که دلم براش سوخته! احساس کردم واقعا منو درک کرده که می خواستم بهش کمک کنم...

خب!

همین مکالمه کوتاه و آرام توجه خیلی از اطرافیان رو جلب کرد

یعنی همون هایی که داشتن چشم چرونی می کردن هم شنیدن چی میگم...

و فکر کنم علاوه بر این که خودشون رو زدن به اون راه، چشمشون رو هم جمع و جور کردن

بچه ها!

این روزا یاد خطبه امیرالمومنین علیه السلام میفتم!

به کوفی ها می فرمود:

اون روزی که حکم جهاد دادم نرفتید با دشمن در مرز بجنگید

تا جایی که آمد و پشت در خانه هایتان با شما جنگید...

و به ناموس مسلمانان تعدی کرد!

بچه ها!

جبهه  رو خالی کردیم که دشمن تا پشت در خونه هامون اومده!؟

نکنه هنوز تو خواب خجالت و شبهه باشیم؟

نکنه دست رو دست بذاریم تا بیاد تو خونه و همه زندگیمون رو غارت کنه...

بچه ها نمیدونم حس کردید یا نه!

این همه که بزرگان دارند برای بهبود اوضاع فرهنگ و اقتصاد دعا می کنند و هیچ اتفاقی نمی افته عجیب نیست؟

آخه یه دونه دعای امثال حضرت آقا و  مرحوم حاج آقا مجتبی و مرحوم حاج آقا خوشوقت و حاج آقا جاودان و... بسه برای استجابت! نیست!؟

پس چرا مستجاب نمیشه؟

نکنه طبق اون حدیث پیامبر صلوات الله علیه و آله نتیجه ترک امر به معروف باشه؟!

خدا نکنه.

اما بچه ها!

صدای پای دشمن از پشت در خونه هامون میاد...

نمی شنویم؟

نمی بینیم؟

اگر هنوز به مدد الهی ایمان داریم، باید دست بجنبونیم!

دوباره مثل روز های اول!

قول و قرار های دوستانه!

طعم  شیرین توکل و امید به خدا موقع نهی از منکر هنوز زیر زبونمونه

طعم شیرین دعا و استغاثه از امام زمان موقع امر به معروف...

خاطراتش هنوز رو سایت هست.

خاطرات خودمونه به خدا!

به یاد جمله آقا:

هر کس در محیط خودش نهی از منکر کند؛ با زبان، نه با دست! اما بدون ملاحظه...

نگویید اثر ندارد! بگویید تا اثرش را ببینید!

۰۱
اسفند

به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران، یکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطره ای گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند.

آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را فورا صادر خواهد کرد. ولی برخلاف تصور آنها آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟(البته آقا می دانست)؛ آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواحه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیرمن و این دختر دوست هستیم.

آقا ابتدا در باره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود : بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، ومن هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خدا حافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند .

آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند . با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.

 

۲۵
بهمن

خرداد سال 60 بود هر روز منتظر خبری تازه بودیم از جبهه از عملیاتها
هر روز شاهد تشییع پیکر تعدادی از بهترین فرزندان غیور این مملکت بودیم و تنها کاری که از دست ما برمی آمد این بود که هرکجا امکان کمک به جبهه برای دختران وجود داشت حاضر شویم.
پیام شهدا را "که خواهرم چادر سیاه تو بیشتر از خون سرخ من دشمن را می ترساند  "با جان و دل شنیده بودیم و سعی میکردیم این پیام را به همه ی دختران  سرزمینمان برسانیم

معصومه دوست بسیار خوب و ساده ی من که در مدرسه و کلاس هم بودیم نسبت به حجاب خود تقیدی نداشت، بارها و بارها با او صحبت کردم که چادر بپوشد اما گوش نمی داد

فصل امتحانات بود ناگهان معصومه را دیدم که با رنگ پریده و صدای لرزان وارد مدرسه شد ...

۲۳
بهمن

بدترین خطر

امام خامنه ای: «بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان ثواب معرفى شود؛ کار خوب به عنوان کار بد معرفى شود و فرهنگها عوض شوند.»[1]

 

همراه دوستم حسین داشتیم از خوابگاه به سمت خیابان اصلی می رفتیم که از آنجا برویم سوار تاکسی شویم و به مترو برسیم، بحثمان از توی اتاق شروع شده بود،

من می گفتم: وقتی شما در جامعه ی خود منکر را ببینی و نهی نکنی، آن کسی که دارد مرتکب آن گناه می شود احساس آرامش می کند، احساس می کند عملش خلاف حق نیست. و خلاف عرف هم نیست. این احساس قوت بیشتری می یابد اگر این اتفاق، یعنی نهی از منکر نکردن در محیط های مذهبی فراموش شود. وقتی این اتفاق افتاد و این احساس و این عمل سرایت کرد به فردِ دوم و از او به فرد سوم و از او به بخش زیادی از جامعه، اتفاقی که می افتد این است که برای عده ای جای معروف و منکر عوض می شود. این اتفاق با سرعت زیادی رخ می دهد و در مدت کوتاهی اثر خود را می گذارد و بافتهای اجتماعی را یکی پس از دیگری در می نوردد (حالا تو صحبت اینقدر جدی نمی گفتما!!! ) بعد از آن کار به جایی می رسد که اگر کسی در اینجا از منکری نهی کرد، آن فردی که دارد آن عمل خلاف را انجام می دهد خود را در یک جبهه می بیند و به جای اینکه از عمل خلافش شرمنده شود، به موضع گیری می افتد. احتمال اینکه این فرد، نهیِ ناهی را نپذیرد اصلا کم نیست، اینجاست که کار مشکل می شود، اینجاست که آقا فرمودند:


۰۷
بهمن

امر به‏ معروف‏ و نهى از منکر یکى از ارکان اساسى اسلام و ضامن برپاداشتن همه‏ى فرایض اسلامى است؛ امام علی (ع) می فرمایند: «تمامی اعمال و کارها حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر مانند قطره‌ای در مقابل یک دریای بزرگ و پهناور است.»

خداوند متعال در قرآن کریم در آیه ی ۱۱۰ سوره مبارکه آل عمران، امت رسول اکرم ص را برترین امت ها می نامد، و بلافاصله، دلیل این امر و یا ویژگی بارز آن را امر به معروف و نهی از منکر می شمرد.

بسیار ساده است. وقتی عضوی از اعضای خانواده ای فرزند، همسر، یا خواهر و برادرش را در اشتباهی ببیند، به نظر شما اگر به او تذکر ندهد، حق را به جا آورده است؟ آیا خود آن فرد خاطی در صورت آگاه شدن به اشتباه او اتفاقاً از او ممنون نخواهد بود؟ اگر امروز برادری از سر خیرخواهی به برادر خود در محیط اجتماع تذکر دهد، که مثلاً سیگارت را در محیط عمومی خاموش کن، آیا با او دشمنی دارد؟

در جامعه هم همین موضوع وجود دارد. چون جامعه ی ما نیز یک خانواده ی بزرگ است. افراد جامعه همه اعضای یک پیکر هستند و بیماری یک عضو، همه را به رنج می اندازد. چه بسا با تذکر و امر به معروف به موقع، بتوان درد را درمان کرد.

اما متأسفانه امر به معروف و نهی از منکر امروز در جامعه ما بسیار مورد غفلت می باشد. البته این مختص امروز نیست. ائمه ی اطهار و رسول اکرم ص هم در زمان خود، از غفلت از این امر بر حذر داشته اند. پیامبر (ص) که فرمودند: «همانا خداوند از مؤمن ضعیف و بی دین خشمناک است، پرسیدند: مؤمنی که ضعیف و بی دین است کیست؟ فرموند:کسی که نهی از منکر و جلوگیری از کارهای زشت نمی کند

جای سوال است که چرا چنین واجبی که اینقدر مورد تاکید دین اسلام است، اینگونه مورد غفلت است؟ چرا این واجب در جامعه ما فراموش شده است؟ چرا ما از این موضوع اینقدر غافلیم؟ چرا با دیدن انجام کارهای بد در محیط اطرافمان باز هم بی خیالیم و از گفتن ابا می کنیم؟

علل و بهانه های متفاوتی وجود دارد. ترس، عدم آگاهی، غفلت، بلد نبودن، توهم اثر نداشتن و ...

ترس، یکی از مهمترین دلایلی است که انسان را از امر به معروف بازمی دارد. ترس از آبرو، ترس از مقام و ترس از دعوا و ... بالاخره ترس از مردم.

چرا ترس داریم؟

چون از بس امر به معروف نکرده ایم، چنین خیال می کنیم که اگر امر به معروف کنیم قطعاً طرف مقابل بر می گردد و فحش می دهد یا دعوا راه می اندازد و یا ... در حالی که اگر خودمان خوب تذکر دادن را بیاموزیم و تجربه کنیم، کاملاً نظرمان عوض خواهد شد.

همچنین، ما فقط خبر تجارب تلخ امر به معروف را شنیده ایم. در حالیکه از بین هر چند هزار مورد، شاید در یک مورد اتفاق بدی افتاده باشد. ولی خبر آن پخش می شود و خبر آن چند هزار امر به معروف که در اطراف ما انجام می شود پخش نمی شود. شنیدن داستان و خاطرات آمرین و ناهیان که با توسل به امام زمان (عج) و برای خدا عمل کردند، رافع این ترس هاست.

باید به فکر فرو برویم که چرا ترسمان از غیر خدا نقد است ولی از خدا نسیه ای می ترسیم؟ چرا به خاطر ترس از عقوبت خدا امر به معروف نمی کنیم؟ با کمی تأمل متوجه خواهیم شد که دیگر ترس ها در برابر این ترس ناچیز است و دلیلش وسوسه شیطان است. باید فقط از خدا ترسید. که اگر اینطور نباشد آنوقت مورد عتاب قرآن قرار خواهیم گرفت که فرمود: «أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین[1]». بیایید به فرمانِ«فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ[2]» خداوند لبیک گوییم و مؤمن واقعی باشیم.

بیایید اصلاً فرض کنیم که کسی را از منکری که مرتکب شده است نهی کردیم و او با تندی پاسخمان داد. آیا باید به فرمان الهی بدگمان شد؟ این چه دینداری است که نخواهیم در راه آن نهایتاً دو تا فحش تحمل بکنیم؟ و حال آنکه کسانی را سراغ داریم که برای دین خود از تمام دنیای خود گذشتند و با خون خود مهر ختام بر نامه ی زندگی دنیایی خود زدند.

آیا با این دینداری می توان خود را شیعه امام حسین (ع) فرض کرد؟ در حالیکه امام حسین (ع) همه هستی خود را در راه خدا داد و از چیزی جز او نترسید.

شجاعت را باید از حاج ابراهیم همت یاد گرفت که برای روحیه دادن به نیروهایش، وقتی بارش گلوله های دشمن به سمت خاکریز آمد، به روی خاکریز رفت و شروع کرد به قدم زدن. یعنی ای خدا، من از این باران گلوله ها نمی ترسم، چون همه کاره عالم تو هستی و این گلوله ها کاره ای نیستند.

آری دینداری شجاعت می خواهد و امر به معروف و نهی از منکر انسان را به جایی می رساند که جز از خدا نترسد.

به قول آیت الله جاودان: «امر به معروف و نهی از منکر، شجاعت می آورد، ترس را از دل آدم می برد. (آن وقت) می شود بگویند او را با این هزاران هزاران گناهی که دارد ببرید بهشت چون امر به معروف نهی از منکر می کرده است، دیگر از غیر من نمی ترسیده است

آری، فقط از خدا ترسیدن این قدر ارزش دارد.


این مطلب در نشریه مترو به چاپ رسیده است.


[1] آیا از آنها مى‏ترسید؟! با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید!

[2] از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید!

۰۷
بهمن

خیلی وقتها که می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم، دست و پام میلرزه. مدام با خودم می گم: «بگم یا نگم. نکنه برگرده چیزی به من بگه! نکنه آبروریزی بشه! نکنه دعوا بشه! ... »

فکر کنم این حس تو خیلی از اطرافیانم هم هست. مثلا اگر دیدند من کار اشتباهی انجام می دهم، می ترسند به من چیزی بگویند. می ترسند من ناراحت شوم و یا برگردم چیزی به آنها بگویم و ... شاید به خاطر واکنش منفی من بوده که اونها می ترسند واجبشون رو انجام دهند. خودمونی بگم، من با این رفتارم دارم باعث می شم، دیگران واجب دینی شون را ترک کنند. برای همین با خودم تصمیم گرفتم هر وقت کسی از من انتقاد کرد، سعی کنم با روی خوش از او استقبال کنم و حتی ازش تشکر کنم.

تا من هم کمی شیعه امامم شوم:

أَبا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى إِلَیَّ عُیُوبِی

۰۷
بهمن

وارد مترو شدم. نسبتا خلوت بود. روی صندلی نشستم. خسته بودم و سرم پایین بود. یاد کتابی که چند ساعت پیش خونده بودم افتادم. اون کتاب در مورد چگونگی مجازات قاتلین امام حسین علیه السلام بود. "... تمام بنی هاشم کشته شده بودند. دیگر یاری برای حسین باقی نمانده بود. لحظه به لحظه حلقه ی محاصره بر حسین تنگ تر میشد. در همین اوضاع حسین ندا داد : هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص ... هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا... آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟...آیا یاورى هست که بامید آنچه نزد خداست ما را یارى کند؟

من حسین را خوب میشناختم. از بچگی با خاندان علی آشنا بودم . از آن زمان که علی حاکم کوفه بود. میدانستم حسین فرزند رسول خداست و به دنبال قدرت طلبی قیام نکرده است. وقتی ندای غربت وی را شنیدم اشک از چشمانم لبریز شد اما،... اما... می ترسیدم به یاری او بروم ، اگر به کمک وی میرفتم معلوم نبود چه اتفاقی برایم بیفتد ، ترس بر من غلبه کرده بود و ماندن را بر رفتن ترجیح دادم ، کمک من سودی به حال وی نداشت ... در این لحظه طاقت امیر مختار تمام شد و دستور داد تا سر از تن وی جدا کنند ..." با خود میگفتم گاهی یک انتخاب و تصمیم گیری میتواند موجبات بدبختی و یا سعادت یک انسان را رقم زند. آن ملعون میتوانست با یک تصمیم صحیح به بالاترین درجات سعادت برسد اما ضعف ایمانش موجب شد تا در دنیا و آخرت بدبخت و بیچاره گردد. ای کاش چنین شرایطی در زندگی من پیش می آمد تا میتوانستم با یک انتخاب مناسب سعادت خود را رقم بزنم. در همین فکرها بودم ، سرم را بالا آوردم تا ببینم چند ایستگاه دیگر باید پیاده شم که چشمم به خانم و آقایی که بالای سر من ایستاده بودند، افتاد. اون خانم اصلا حجاب مناسبی نداشت ... . سرم را پایین انداختم ، مطمئن بودم وظیفه ام این است که نهی از منکر کنم ، اما میترسیدم. مترو شلوغ شده بود و معلوم نبود با تذکر من چه اتفاقی می افتد. میدانستم امر به معروف و نهی از منکر واجب است اما میترسیدم و جرأت انجام آن را نداشتم. در همان حال یک لحظه ذهنم را متوجه امام زمان علیه السلام کردم و از ایشان کمکم خواستم تا بتوانم وظیفه ام را به درستی انجام دهم. با استعانت از ایشان از جای خودم بلند شدم تا تو اون شلوغی اون خانم جای من بنشینه. بعدش رفتم دم گوش آقایی که همراهش بود گفتم:سلام ، ایشون خانم شما هستن؟ گفت:بله. خیلی مؤدبانه گفتم: لطفا بهشون بگین حجابشونو رعایت کنند. اون آقا هم نگاهی کرد و گفت: چشم... !  بعد هم به خانمش گفت حجابش را درست کند. به همین راحتی! هیچ اتفاق بدی هم نیفتاد. نه دعوایی ، نه داد و بیدادی و نه مشکل دیگری. نفس راحتی کشیدم. یاد داستان کربلا افتادم. تازه معنای کل یوم عاشورا و کل أرض کربلا را متوجه شدم. هر انسانی در زندگیش در معرض انتخاب هایی قرار میگیرد و تصمیمات وی مشخص می کند که او از سپاهیان حسین علیه السلام است یا از سپاهیان یزید.

علی تقی زاده

۲۹
مرداد

بیانات امام خامنه ای در این مورد:

بزرگترین حربه در مقابل گناهکار، گفتن و تکرار کردن است. اینکه یک نفر بگوید اما ده نفر ساکت بنشینند و تماشا کنند، نمى‏شود. اگر یکى دچار ضعف نفس بشود، یکى خجالت بکشد و یکى بترسد، اینکه نهى از منکر نخواهد شد.

چرا کسانى از گفتن ابا مى‏کنند؟ یک عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا مى‏کنند، یک عده هم خیال مى‏کنند که گفتن فایده‏یى ندارد؛ باید با دست جلو بروند! نه، زبان از دست خیلى مهم‏تر است.

 چرا این واجب امر به‏ معروف‏، امر به کارهاى خوب در جامعه‏ى اسلامى هنوز اقامه نشده است؟ نگویید به من چه؛ او هم نمى‏تواند بگوید به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکنید.

 اما همه نمى‏کنند. همه تجربه نمى‏کنند، مى‏گویند آقا چرا اثر نمى‏کند؛ تجربه کنید. منکرى را که دیدید، با زبان تذکّر دهید.

  (امام خامنه ای)

 

برخی از دلایل:

۲۹
مرداد

خاطراتی در موضوعات:

ترس، احیای خود، مسئولین، محیط دانشگاه، شجاعت، احتمال تأثیر، فامیل، پوشش مردان، برخورد مناسب امر به معروف خودمان (استاد دانشگاه)، روزنامه ها و ....